کد خبر 833334
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۶:۲۱
مجرم نمایه

مرد میانسالی که به خاطر آزار و اذیت‌های پسرش وی را در جریان درگیری به قتل رسانده بود، در جلسه محاکمه حادثه را شرح داد.

به گزارش مشرق، تیرماه امسال، مأموران پلیس از قتل پسر جوانی در یکی از محله‌های مهرآباد باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به جوان ۲۱‌ساله‌ای به نام بابک بود که در جریان درگیری با پدرش بر اثر خفگی کشته شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پدر ۴۷‌ساله بابک به نام محمد که مات زده در گوشه‌ای از اتاق نشسته بود به عنوان عامل قتل بازداشت شد. 

او در پلیس‌آگاهی با اقرار به جرمش با چشمانی اشک بار در خصوص انگیزه قتل گفت: «پسرم سال‌ها گرفتار بیماری روانی بود، اما این اواخر آزار و اذیت‌های او تمامی نداشت. روز حادثه که برای چندمین بار با هم درگیر شدیم در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و پسرم را ناخواسته کشتم.‌»

بعد از اقرارهای مرد میانسال، مادر مقتول در دادسرا گفت: از شوهرم شکایتی ندارم و اعلام رضایت کرد. بنابراین قرار منع تعقیب برای محمد صادر و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. 

در اولین جلسه رسیدگی به پرونده به ریاست قاضی زالی، متهم در دادگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: «پسرم سال‌ها از بیماری اعصاب و روان رنج می‌برد. او قبل از رفتن به خدمت سربازی مرا تحت فشار قرار داد تا غیر قانونی از کشور خارج شود اما هر طور بود او را راضی کردم و به او قول دادم بعد از سربازی خودم پیگیر کارهایش باشم و او را به خارج از کشور بفرستم.

او در همان دوران خدمت سربازی به خاطر اذیت و آزارهایش به درخواست فرمانده‌اش در بیمارستان روانی بستری شد، اما آنقدر مرا تحت فشار قرار داد تا به رضایت خودم او را مرخص کنم. بالاخره به هر سختی بود دو سال خدمتش تمام شد.‌»

متهم در ادامه گفت: «بعد از سربازی من و همسرم به خاطر قولی که به او داده بودیم همه تلاشمان را کردیم تا او را به خارج بفرستیم. من پیک موتوری بودم و درآمد چندانی نداشتم از طرفی پدرم فوت کرده بود و خرج مادرم با من بود، اما بابک این حرف‌ها را نمی‌فهمید و مرا درک نمی‌کرد.

مدام با ما درگیر بود که او را به خارج از کشور بفرستیم. همسرم طلاهایش را فروخت و مقداری از برادرش قرض کرد من هم با کسی صحبت کرده بودم تا دنبال کارهای بابک باشد، اما پسرم می‌گفت که شما دروغ می‌گویید. او به این بهانه هر روز با ما درگیر می‌شد و همسرم و دخترم را کتک می‌زد یا اثاثیه منزل را می‌شکست. تا جائیکه وقتی از سر کار برمی‌گشتم می‌دیدم همسرم و دخترم از ترس بابک در سرویس بهداشتی پنهان شده‌اند. این اواخر هم او یک قمه زیر تخت پنهان کرده بود و می‌ترسیدم با آن ما را بکشد.‌» 

متهم همانطور که اشک می‌ریخت در خصوص قتل گفت: «خیلی نگران همسرم بودم به همین دلیل یک‌ماه قبل از حادثه، او و دخترم را به خانه پدرش فرستادم تا خیالم راحت باشد. مادرم نیز در طبقه بالا زندگی می‌کرد. آن روز وقتی به خانه آمدم دیدم بابک دوباره دنبال بهانه است و تا به او حرفی زدم در یخچال را کوبید. به او گفتم برو طبقه بالا پیش مادربزرگ کمی آرام شوی. قبول نکرد و دوباره شروع به پرخاشگری کرد. آنجا بود که از عصبانیت با دستمالی که همیشه دور گردنم بود و عرقم را خشک می‌کردم دور گردن بابک پیچاندم و او را به زمین انداختم. یک آن بود که فهمیدم از نفس افتاده‌است. همان لحظه مادرم به خاطر سر و صدای ما زنگ در را زد و خواستم برگردد، اما با اصرار وارد خانه شد و با دیدن جسد بابک شروع به گریه و شیون کرد.‌»

در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد. 

منبع: روزنامه جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۱۲:۳۴ - ۱۳۹۶/۱۲/۰۲
    3 0
    چی بگم چیزی ندارم بگم - فقط از این همه سختی که این خانواده و پدر و مادر کشیدند متاسفم حالا هم که پدر باید 10 یا 15 سال زندان بماند و این خیلی سخت است - امیدوارم مشکلات این خانواده بعد از این کمتر باشد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس